غزلغزل، تا این لحظه: 20 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

غزل کوچولو

تنهایی مامان

غزل خوشگلم امشب نه بابا هست نه شما من تنها موندم . امشب کلاس زبانت که تموم شد شما رفتی خونه خاله هنگامه با دوستت که مهمون خاله هنگامه ست بازی کنی حالا بگذریم از اینکه از دیروز که تعطیل شدی من درست وحسابی ندیدمت وبابا وحید هم خونه مامانیه الاناست که تلفن کنه بهم بگه وای تنها موندی .من موندم وخونه وکلی عکس که امروز خودت انتخابشون کردی. گفتم حالا که بیکار شدم بیام وبت عکساتو بزارم برات. خیلی ناز شدن عکسات دست خاله سعیده وخاله موت موتی درد نکنه که این سایتارو برات گذاشتن.(عکساشون گذاشتم اخه خاله سعیده موهاشو شرابی کرده خاله موت موت هم عسلی) شمام امروز حسابی عکساتو خوشگل کردی. اینم عکسات عزیزم: ...
22 مهر 1390

روز اول مدرسه

                              امروز صبح غزل ساعت 7 خودش از خواب بیدار شد از ذوق مدرسه.حسابی سر حال بود وخوشحال از اینکه میخواد بره مدرسه. بعد از خوردن صبحانه با من وبابا   لباساشو پوشید وگلی که برای خانمش گرفته بود برداشت  و تو حیاط خونه چند تا عکس انداخت وراه افتاد. من وغزل رفتیم مدرسه اونجا بعد از دیدن دوستاش کلی خوشحال شد و بعد از مراسم صبح گاهی رفتن سر کلاساشون. بعد از مدرسه هم وقتی اومد خیلی خوشحال وسر حال بود میگفت خیلی خوشحاله که دوباره مدرسه شروع شده. ا ینم عکس غزل تو صف کلاس دوم      &n...
3 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل کوچولو می باشد